/* expanded templates begin */ */ expanded template ends */

۹.۵.۸۸

آزادی


بر دفترچه ترانه هايم
بر ميز، بر درختان
با نقشی بر شن، با نقشی بر برف
نامت را خواهم نوشت



بر دفترچه ترانه هايم
بر ميز، بر درختان
با نقشی بر شن، با نقشی بر برف
نامت را خواهم نوشت
بر هر صفحه که می خوانم
بر هر صفحه ی سفيد
برخاکستر کاغذها يا بر سنگ خون
نامت را می نويسم

برعکسهای طلايی
بر زره جنگجويان
بر تاج هر شاه
نامت را نوشتم

بر جنگل و صحرا
بر آشيانه و بر سرو کوهی
بر انعکاس کودکی ام
نامت را نوشتم

بر مرمر شبها
برسفيدی نان روزها
بر همه ی فصلهای موعود
نامت را می نويسم

بر هر وصله آبی در آسمانهای سربی
بر برکه در آفتاب پوسيده
بر آبراه زندگی
نامت را می نويسم

بر دشتها، بر افق
بر هر بال هر پرنده
بر آسياب سايه ها
نامت را نوشتم

بر هر وزش غروب
بر دريا، بر کشتی ها
بر کوهستان ديوانه
نامت را می نويسم

بر جوش و خروش ابرها
بر عرق طوفان
بر بوی نا و انبوهی باران
نامت را می نويسم

بر هر مساعدت
بر پيشانی دوستانم
بر هر دست کمک
نامت را می نويسم

بر پنجره شگفتی ها
بر لبان شنونده
به مراتب برتر از سکوت
نامت را خواهم نوشت

بر بهشتهای بر باد رفته ام
بر فانوسهای دريايي مخروب
بر ديوارهای ياس
نامت را نوشته ام

بر غيبت بی آرزو
بر برهنگی تنهايی
حتی بر قدمهای مرگ
هنوز نامت را می نويسم

بر سلامت بازگشته
بر خطر بيهوده
بر اميد بی عداوت
نامت را می نويسم

و با قدرت يک کلمه
زندگی ام را دوباره باز می يابم
من زاده شدم تا ترا بشناسم
تا ترا نام دهم

آزادی

لوئی آراگون – ترجمه فرهاد والی

Read More...

۱۵.۴.۸۸

عاشقانه به پا خیز

در سينه ی صبور ِ ما، سی سال غم نشست


اين بار، عاشقانه به پا خيزُ سبز باش

آتش به جان ِ تازه، برانگيزُ سبز باش



بگذار اين بهار به نام ِ تو گل کُند
بگذر زرنج ِ اين همه پائيزُ سبز باش

***

آن آينه، سلام ِ سپيد ِ ترا شنيد

با آب ها دوباره در آميزُ سبز باش

***

نور ِ تو از ميان ِ دل ِ ما عبور کرد

ای شور ِ نوشکفته! دل انگيزُ سبز باش

***

در امتداد ِ اينهمه، شمشادهای شاد

با عطر ِ آب وُعاطفه، لبريزُ سبز باش

***

دست ِ کدام پَست، ترا زخم می زند؟

بيداد ِ اين زمانه، فروريزُ سبز باش

***

جنگل، ترا در آينه ها سبز ديده است

با هر تَبَر - هر آينه - بِستيزُ سبز باش

***

آواز ِ تو زمين وُ زمان را زلال کرد

با زردی ِ زمانه، در آويزُ سبز باش

***

گيلان ِ من ترانه سُرای ِ سپيد ِ توست

خندان بخوان! چکامه ی تبريزُ سبز باش

***

در ياد ِ اين درخت، صدايت معطرست

اين عطر را به شاخه، بياويزُ سبز باش

***

بگذار! - با طراوت ِ يک عشق ِ سر بلند -

گلدان ِ لاله را به سر ِ ميزُ سبز باش

***در سينه ی صبور ِ ما، سی سال غم نشست

با شادی ِ شکفته، به پا خيزُ سبز باش
رضا مقصدی

Read More...