دوست عزيزی در نوشته اش روز 8 مارس پرسيده بود آيا فکر نميکنيد دنيا مردانه تر شده است. در اينجا چند سطری در رابطه با اين سوال مينويسم
من فکرهام را قبلا کرده ام و میخواهم جواب سوال فلسفی تو را بدهم . البته همه اش را الان نمی دهم چون نمیرسم کسی هم حوصله
من فکرهام را قبلا کرده ام و میخواهم جواب سوال فلسفی تو را بدهم . البته همه اش را الان نمی دهم چون نمیرسم کسی هم حوصله
دراز خوانی ندارد. بگذار اول چند مثال برات بیارم . امروز با دخترم رفته بودیم شهر بگردیم . خیلی شلوغ بود هزاران نفر در رفت و آمد. گفتم ببين نازلی، چقدر آدم هیج کدامشان هم مثل دیگری نیست هرکی یک شکل است. گفت بابا باز رفتی سرفلسفه، . چکارداری نگاه کن و برو.گفتم کجاشو دیدی دخترم، من تمام ساعات روز در حال تجزیه و تحلیل رفتارآدم هام از خودم گرفته تا مامانت و همکارام و هم قطارام .خودم هم دارم کلافه می شم. گفت می دانم این بیماری دوران پیری است بابا . خانم معلممان هم همش همین چیز ها را می گوید.
پسر خواهرم که هقت هشت سال داشت . هر دفعه به من میرسید، می پرسید دایی فیل قوی تره یا شیر. بعد که بزرگ تر شده بود می پرسید دایی شوروی قوی تره یا آمریکا. یکی دو سال بعد می پرسید دایی مجاهد قوی تره یا فدایی. هرچی بزرگ تر می شد هی سوالااتش هم سخت تر می شد. حالا بریم سراغ سوال تو وضع دنیا بهتر شده يا بدتر؟ مردانه ترشده یا بهتر
بگذار باز یک مثال دیگر بیارم . بیست سال پیش که کلاس زبان میرفتم با خانمی همکلاسی شدم از اهالی لهستان از کمونیسم به ستوه آمده بود و به جهت حرکت تاریخ بسیار بدبین بود. من برعکس تاریخ را رو به بهشت و سوسیالیسم می دیدم و میخواستم او را هم به دین خودم دعوت کنم هر چه می گفتم جوابی داشت و کف دستم می گذاشت . همه فلاسفه گریان و خندان را هم از بر بود دیوژن را می گذاشت جلوی اپیکور؛ دموکرات را جلوی سقراط, شا توبریان را مقابل منتسکیو , مارکس را جلوی نیچه و ژیل دلوز را که هنوز خود کشی نکرده بود جلوی هابر ماس. می گفت جهان روز به روز بدتر شده و بدتر هم خواهد شد. من هم برای اینکه بی جواب نمانده باشم رفته بودم فاکت های اریش فروم را خوانده بودم که نشان می داد چگونه در دو قرن گذشته تاریخ انسانها به سوی آزادی و خوشبختی رفته است . ولی راستش وقتی این ویروس تجزیه و تحلیل آدم ها تو کله ام نفوذ کرد خودم به این فاکت ها ایمانی نداشتم . نتیجه این مباحثات با همکلاسی ام که 15 سالی از من مسن تر بود به این نتیجه رسیدم که جهان ازنظر ذهنی بدتر شده ولی ازنظر عینی بهتر شده و این دو با هم هیچ تناقض هم ندارد. یعنی ما هرچه جلو تر میرویم و آگاه تر می شویم عین هما ن پیر شدن که میرویم سراغ عمق آدم ها و از قوی بودن فیل و کرگدن به سراغ آمریکا و شوروی تازه پی به ابعاد بدبختی ها نا برابری ها کمبود ها می بریم . فکرش را بکن 500 سال پیش که مساله مرد و زن یا چیزی به نام حقوق زن کشف نشده بود آدم ها راجع به بدبختی و تبعیصضی به نام زن اصلا فکری و احساسی داشتند؟
من یک سگ کوچلو دارم . بعضی وقت ها یک جوری مرا نگاه می کند که به نظرم می رسد دارد به من فکر می کند و دارد رفتار مرا سرزنش آمیز زیر نظر می گیرد به خدم می گویم فلانی اگر این سگ همه حرفها و رفتار ما را بفهمد چی؟ این همه بدو بیراه یا تمسخری که می کنیم ؟ یا هروفقت که خودمان میل داریم می بریمش بیرون یا همیشه یک جور غذا بهش می دهیم . حالا آمدیم و علم ثابت کرد که این حیوانات از ما فهیم تر و با هوش ترو احساسی تراند آنوقت میدانی چه مصیبتی دامن گیر آدم ها خواهد شد . لااقل دامنگیر آن آدم هایی که احساس انسانی دارند. به این علت و دلایل دیگر که بسیار است به نظر میرسد ما داریم همین طور به انواع بی عدالتی ها در خومان پی می بریم که تا دیروز امری عادلانه بوده و عادی و ما بابت آنها هیچ رنجی نمی بردیم . ولی هست چنین رنجهای بسیار است و کشف نشده و تمامی هم ندارد پس من با همه خوشبینی های فلاسفه خندان سخت گریانم ؛ من الان به این دو تا ماهی که در آکواریم دارم و یک ماه است آبش را عوض نکرده ام می اندیشم همین فردا برای عید هم که شده آبشان را تازه خواهم کرد نمی دانی وقتی که می خواهم به آنها غذا بدم چه دمی تکان می دهند . تازه این دنیای حیوانات است خدا می داند ما انسانها در حق هم چه ها نمی کنیم که برآن آگاه هم نیستیم
خدا از سر تقصیرات ما مردان و زنان بگذرد.
11.03.2007
پسر خواهرم که هقت هشت سال داشت . هر دفعه به من میرسید، می پرسید دایی فیل قوی تره یا شیر. بعد که بزرگ تر شده بود می پرسید دایی شوروی قوی تره یا آمریکا. یکی دو سال بعد می پرسید دایی مجاهد قوی تره یا فدایی. هرچی بزرگ تر می شد هی سوالااتش هم سخت تر می شد. حالا بریم سراغ سوال تو وضع دنیا بهتر شده يا بدتر؟ مردانه ترشده یا بهتر
بگذار باز یک مثال دیگر بیارم . بیست سال پیش که کلاس زبان میرفتم با خانمی همکلاسی شدم از اهالی لهستان از کمونیسم به ستوه آمده بود و به جهت حرکت تاریخ بسیار بدبین بود. من برعکس تاریخ را رو به بهشت و سوسیالیسم می دیدم و میخواستم او را هم به دین خودم دعوت کنم هر چه می گفتم جوابی داشت و کف دستم می گذاشت . همه فلاسفه گریان و خندان را هم از بر بود دیوژن را می گذاشت جلوی اپیکور؛ دموکرات را جلوی سقراط, شا توبریان را مقابل منتسکیو , مارکس را جلوی نیچه و ژیل دلوز را که هنوز خود کشی نکرده بود جلوی هابر ماس. می گفت جهان روز به روز بدتر شده و بدتر هم خواهد شد. من هم برای اینکه بی جواب نمانده باشم رفته بودم فاکت های اریش فروم را خوانده بودم که نشان می داد چگونه در دو قرن گذشته تاریخ انسانها به سوی آزادی و خوشبختی رفته است . ولی راستش وقتی این ویروس تجزیه و تحلیل آدم ها تو کله ام نفوذ کرد خودم به این فاکت ها ایمانی نداشتم . نتیجه این مباحثات با همکلاسی ام که 15 سالی از من مسن تر بود به این نتیجه رسیدم که جهان ازنظر ذهنی بدتر شده ولی ازنظر عینی بهتر شده و این دو با هم هیچ تناقض هم ندارد. یعنی ما هرچه جلو تر میرویم و آگاه تر می شویم عین هما ن پیر شدن که میرویم سراغ عمق آدم ها و از قوی بودن فیل و کرگدن به سراغ آمریکا و شوروی تازه پی به ابعاد بدبختی ها نا برابری ها کمبود ها می بریم . فکرش را بکن 500 سال پیش که مساله مرد و زن یا چیزی به نام حقوق زن کشف نشده بود آدم ها راجع به بدبختی و تبعیصضی به نام زن اصلا فکری و احساسی داشتند؟
من یک سگ کوچلو دارم . بعضی وقت ها یک جوری مرا نگاه می کند که به نظرم می رسد دارد به من فکر می کند و دارد رفتار مرا سرزنش آمیز زیر نظر می گیرد به خدم می گویم فلانی اگر این سگ همه حرفها و رفتار ما را بفهمد چی؟ این همه بدو بیراه یا تمسخری که می کنیم ؟ یا هروفقت که خودمان میل داریم می بریمش بیرون یا همیشه یک جور غذا بهش می دهیم . حالا آمدیم و علم ثابت کرد که این حیوانات از ما فهیم تر و با هوش ترو احساسی تراند آنوقت میدانی چه مصیبتی دامن گیر آدم ها خواهد شد . لااقل دامنگیر آن آدم هایی که احساس انسانی دارند. به این علت و دلایل دیگر که بسیار است به نظر میرسد ما داریم همین طور به انواع بی عدالتی ها در خومان پی می بریم که تا دیروز امری عادلانه بوده و عادی و ما بابت آنها هیچ رنجی نمی بردیم . ولی هست چنین رنجهای بسیار است و کشف نشده و تمامی هم ندارد پس من با همه خوشبینی های فلاسفه خندان سخت گریانم ؛ من الان به این دو تا ماهی که در آکواریم دارم و یک ماه است آبش را عوض نکرده ام می اندیشم همین فردا برای عید هم که شده آبشان را تازه خواهم کرد نمی دانی وقتی که می خواهم به آنها غذا بدم چه دمی تکان می دهند . تازه این دنیای حیوانات است خدا می داند ما انسانها در حق هم چه ها نمی کنیم که برآن آگاه هم نیستیم
خدا از سر تقصیرات ما مردان و زنان بگذرد.
11.03.2007
۱ نظر:
با سلام به فتاپور عزیز.با احترام و آرزوی سلامتی برای خودت و خانواده ارجمندت ، خواهشمند ست در باره ی این ادبیات جدید که در بین روشنفکران چپ رایج شده توضیحاتی را برای روشنگری انجام دهید تا رفع سوء تفاهم گردد. مثلا در آخر همین پست نوشته اید :" تازه این دنیای حیوانات است خدا می داند ما انسانها در حق هم چه ها نمی کنیم که برآن آگاه هم نیستیم
خدا از سر تقصیرات ما مردان و زنان بگذرد.
" آیا اینها را بی منظور می نویسید یا برای ایراز دیگاههای ایده آلیستی چندی پیش هم فرخ نگهدار از ملائک و فرشته ها کمک طلبیده بود.
امیدوارم مورد رنجش نشده باشم.
ارسال یک نظر