/* expanded templates begin */ */ expanded template ends */

۵.۱.۸۶

مفهوم عشق

آيا به نظر شما مفاهيمی که بچه ها از عشق بيان ميکنند خيلی وقت ها شنيدنی تر و دقيق تر از مفاهيم پيچيده ای نيست که ما بدنباش هستيم



به نام او که موسیقی کیهانی را عاشقانه می نوازد

عشق از زبان بچه های 4 تا 8 ساله


گروه متخصص و محققی در یک تحقیق سوالی را از گروهی کودک خردسال پرسیده بودند که پاسخهایی که بچه ها دادند عمیق ترو متفکرانه تر از تصورات بود سوال این بود
معنی عشق چیست؟

نظر شما راجع به جوابهای بچه ها چیست؟
وقتی کسی شما رو دوست داره ، اسم شما رو متفاوت از بقیه می گه . وقتی اون شما رو صدا می کنه احساس می کنی که اسمت از جای مطمئنی به زبون آورده شده. بیلی - 4 ساله
مادر بزرگ من از وقتی آرتروز گرفته نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه پدر بزرگم همیشه این کار رو براش می کنه حتی حالا که دستهاش ارتروز گرفتن ، این عشقه. زبکا - 8 ساله
عشق موقعیکه دختره عطر می زنه و پسره هم ادکلون، و دو تایی می رن بیرون تا همدیگر رو بو کنن. کارل -5 ساله
عشق وقتیه که شما برای غذا خوردن می رین بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو می دهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو بده به شما. کریستی - 6 ساله

عشق یعنی وقتی که مامان من برای بابام قهوه درست می کنه و قبل از اینکه بدش به بابا امتحانش می کنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه. دنی - 7 ساله
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی که خسته ای به لبت میاره . تری - 4 ساله

عشق وقتیه که شما همش همدیگه رو می بوسید بعد وقتی از بوسیدن خسته شدید هنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف می زنید. مامان و بابای من دقیقا اینجورین. امیلی - 8 ساله

عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگه داری و فقط با دقت گوش کنی. بابی - 7 ساله
اگه می خواهی دوست داشتن رو بهتر یاد بگیری ، باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی. نیکا 7 - ساله
عشق اون موقعس که تو به پسره می گی که از تی شرتش خوشت اومده ، بعد اون هر روز می پوشتش. نوئل - 7 ساله

عشق مثل یه پیرزن کوچولو و یه پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن حتی بعد از اینکه همدیگر رو خیلی خوب می شناسن. تامی - 6 ساله
موقع تکنوازی پیانو ، من تنهایی روی سن بودم و خیلی هم ترسیده بودم . به تمام مردمی که منو نگاه می کردن نگاه کردم و بابام رو دیدم که وول می خوره و لبخند می زد اون تنها کسی بود که این کار رو می کرد. من دیگه نترسیدم. کیندی 8 - ساله

مامانم منو بیشتر از هر کس دیگه ای دوست داره چون هیچ کس دیگه ای شبها منو نمی بوسه تا خوابم ببره. کلر - 6 ساله
عشق اون موقعی هست که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا. الین - 5 ساله

عشق زمانیه که مامان، بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز هم از رابرت ردفورد خوش تیپ تره. کریس - 7 ساله
عشق وقتیه که سگت می پره بقلت و صورتت رو لیس می زنه حتی اگر تمام روز تو خونه تنهاش گذاشته باشی. مری آن- 4 ساله

می دونم که خواهر بزرگترم منو خیلی دوست داره بخاطر اینکه تمام لباسهای قدیمی خودشو می ده به من و خودش مجبور می شه بره بیرون تا لباسهای جدید بگیره. لورن - 4 ساله

وقتی شما کسی رو دوست دارید موقع حرکت از مژه هاتون ستاره های کوچولویی خارج می شن. کارل - 7 ساله
دوست داشتن اون وقتی هست که مامان صدای بابا رو موقع دستشویی می شنود ولی بنظرش چندش آور نمیآد. مارک - 6 ساله

و بالاخره آخریش ؛ تو رقابتی که هدفش پیدا کردن مسئول ترین بچه بوده ، پسر بچه 4 ساله ای برنده می شه . همسایه دیوار به دیوار این آقا پسر یک مرد مسن یود. این آقا به تازگی همسر خودشون رو از دسته داده بودند. پسر بچه وقتی پیرمرد رو تنها در حال گریه کردن دیده بوده به حیاط خانه پیرمرد وارد می شه و می پره بقلش و همونجا می مونه، وقتی مادرش ازش می پرسه که پی کار کردی؟ میگه که هیچی من فقط کمکش کردم تا راحت تر گریه کنه

Read More...

۲۴.۱۲.۸۵

دنيای مردانه از مرتضی

دوست عزيزی در نوشته اش روز 8 مارس پرسيده بود آيا فکر نميکنيد دنيا مردانه تر شده است. در اينجا چند سطری در رابطه با اين سوال مينويسم
من فکرهام را قبلا کرده ام و میخواهم جواب سوال فلسفی تو را بدهم . البته همه اش را الان نمی دهم چون نمیرسم کسی هم حوصله
دراز خوانی ندارد. بگذار اول چند مثال برات بیارم . امروز با دخترم رفته بودیم شهر بگردیم . خیلی شلوغ بود هزاران نفر در رفت و آمد. گفتم ببين نازلی، چقدر آدم هیج کدامشان هم مثل دیگری نیست هرکی یک شکل است. گفت بابا باز رفتی سرفلسفه، . چکارداری نگاه کن و برو.گفتم کجاشو دیدی دخترم، من تمام ساعات روز در حال تجزیه و تحلیل رفتارآدم هام از خودم گرفته تا مامانت و همکارام و هم قطارام .خودم هم دارم کلافه می شم. گفت می دانم این بیماری دوران پیری است بابا . خانم معلممان هم همش همین چیز ها را می گوید.
پسر خواهرم که هقت هشت سال داشت . هر دفعه به من میرسید، می پرسید دایی فیل قوی تره یا شیر. بعد که بزرگ تر شده بود می پرسید دایی شوروی قوی تره یا آمریکا. یکی دو سال بعد می پرسید دایی مجاهد قوی تره یا فدایی. هرچی بزرگ تر می شد هی سوالااتش هم سخت تر می شد. حالا بریم سراغ سوال تو وضع دنیا بهتر شده يا بدتر؟ مردانه ترشده یا بهتر
بگذار باز یک مثال دیگر بیارم . بیست سال پیش که کلاس زبان میرفتم با خانمی همکلاسی شدم از اهالی لهستان از کمونیسم به ستوه آمده بود و به جهت حرکت تاریخ بسیار بدبین بود. من برعکس تاریخ را رو به بهشت و سوسیالیسم می دیدم و میخواستم او را هم به دین خودم دعوت کنم هر چه می گفتم جوابی داشت و کف دستم می گذاشت . همه فلاسفه گریان و خندان را هم از بر بود دیوژن را می گذاشت جلوی اپیکور؛ دموکرات را جلوی سقراط, شا توبریان را مقابل منتسکیو , مارکس را جلوی نیچه و ژیل دلوز را که هنوز خود کشی نکرده بود جلوی هابر ماس. می گفت جهان روز به روز بدتر شده و بدتر هم خواهد شد. من هم برای اینکه بی جواب نمانده باشم رفته بودم فاکت های اریش فروم را خوانده بودم که نشان می داد چگونه در دو قرن گذشته تاریخ انسانها به سوی آزادی و خوشبختی رفته است . ولی راستش وقتی این ویروس تجزیه و تحلیل آدم ها تو کله ام نفوذ کرد خودم به این فاکت ها ایمانی نداشتم . نتیجه این مباحثات با همکلاسی ام که 15 سالی از من مسن تر بود به این نتیجه رسیدم که جهان ازنظر ذهنی بدتر شده ولی ازنظر عینی بهتر شده و این دو با هم هیچ تناقض هم ندارد. یعنی ما هرچه جلو تر میرویم و آگاه تر می شویم عین هما ن پیر شدن که میرویم سراغ عمق آدم ها و از قوی بودن فیل و کرگدن به سراغ آمریکا و شوروی تازه پی به ابعاد بدبختی ها نا برابری ها کمبود ها می بریم . فکرش را بکن 500 سال پیش که مساله مرد و زن یا چیزی به نام حقوق زن کشف نشده بود آدم ها راجع به بدبختی و تبعیصضی به نام زن اصلا فکری و احساسی داشتند؟
من یک سگ کوچلو دارم . بعضی وقت ها یک جوری مرا نگاه می کند که به نظرم می رسد دارد به من فکر می کند و دارد رفتار مرا سرزنش آمیز زیر نظر می گیرد به خدم می گویم فلانی اگر این سگ همه حرفها و رفتار ما را بفهمد چی؟ این همه بدو بیراه یا تمسخری که می کنیم ؟ یا هروفقت که خودمان میل داریم می بریمش بیرون یا همیشه یک جور غذا بهش می دهیم . حالا آمدیم و علم ثابت کرد که این حیوانات از ما فهیم تر و با هوش ترو احساسی تراند آنوقت میدانی چه مصیبتی دامن گیر آدم ها خواهد شد . لااقل دامنگیر آن آدم هایی که احساس انسانی دارند. به این علت و دلایل دیگر که بسیار است به نظر میرسد ما داریم همین طور به انواع بی عدالتی ها در خومان پی می بریم که تا دیروز امری عادلانه بوده و عادی و ما بابت آنها هیچ رنجی نمی بردیم . ولی هست چنین رنجهای بسیار است و کشف نشده و تمامی هم ندارد پس من با همه خوشبینی های فلاسفه خندان سخت گریانم ؛ من الان به این دو تا ماهی که در آکواریم دارم و یک ماه است آبش را عوض نکرده ام می اندیشم همین فردا برای عید هم که شده آبشان را تازه خواهم کرد نمی دانی وقتی که می خواهم به آنها غذا بدم چه دمی تکان می دهند . تازه این دنیای حیوانات است خدا می داند ما انسانها در حق هم چه ها نمی کنیم که برآن آگاه هم نیستیم
خدا از سر تقصیرات ما مردان و زنان بگذرد.
11.03.2007

Read More...